سلام دوستان ممنون از اينكه به وبلاگم سر زديد لطفا براي بهتر شدن وبلاگم نظراتتون رو اعلام كنيد
شک به همسر مساوی با از بین رفتن عشق!
شک از آن موضوعاتی است که در زندگی همه انسان ها وجود دارد اما گاهی می تواند حسابی دردسرآفرین شود و زندگی را ویران کند پس باید با آن برخورد کرد. اگر همسری شکاک دارید یا خودتان شکاک هستید یا قصد ازدواج دارید، این مطلب را بخوانید.
مدل امریکایی مسلمان شد! + عکس قبل و بعد از مسلمان شدن
اخیرا سارا بوکر، هنر پیشه، مدل و مانکن تازه مسلمان آمریکایی، توضیحاتی را درباره خود ارائه داده است.
او در گفتگویی خود را اینگونه معرفی و علت مسلمان شدنش را اینگونه بیان می کند:
من یک زن امریکائی هستم که در مرکز امریکا بدنیا آمده ام. من مانند هر دختر دیگری بزرگ شدم. با علاقه و تعلق خاطر شدید به زرق و برق زندگی در "گران شهرها". در نهایت من به فلوریدا و از آنجا به ساحل جنوبی میامی نقل مکان کردم. یک منطقه پرشور برای آنهائی که در جستجوی "زندگی پر زرق و برق" هستند. طبیعتا، من آنچه که یک دختر معمولی غربی انجام می دهد را انجام می دادم. براساس ارزیابی ارزش خودم بر مبنای میزان جلب توجه دیگران من به ظاهر و جذابیت و گیرائی خودم توجه داشتم. من مرتبا ورزش می کردم و یک مربی شخصی شدم. یک خانه شیک لب دریا خریدم و توانستم یک سبک زندگی "با کلاس" برای خود فراهم کنم.
سالها گذشت تا متوجه شوم که هر چه بیشتر در "جذابیت زنانگی ام" پیشرفت می کنم درجه رضایت شخصی و خوشبختی ام افت می کند. من برده مد بودم. من گروگان ظاهرم بودم.
به علت افزایش مستمر فاصله میان رضایت شخصی من و سبک زندگی ام، من در فرار از الکل و مهمانی ها (پارتی ها) به مراقبه (مدیتیشن) و مذاهب غیرمتعارف پناه می بردم. اما یک فاصله کوچک به یک دره تبدیل گشت. و در نهایت متوجه شدم که تمامی آنها فقط یک مسکن هستند و نه یک درمان موثر.
یازده سپتامبر ۲۰۰۱، زمانی که من شاهد رگبار پی در پی اسلام، ارزشها و فرهنگ اسلامی، و اعلام شرم آور "جنگ صلیبی جدید" بودم، توجه ام به چیزی بنام اسلام آغاز شد. تا آن زمان، تمام چیزهائی که برای من با اسلام تداعی می گردید عبارت بودند از: زنان پوشیده در "چادر"، کتک زنندگان زنان (همسران)، حرام ها، و یک دنیا ترور و وحشت.
یک روز من با قرآن، کتابی که در غرب بطور منفی کلیشه ای معرفی شده است برخورد کردم. در ابتدا سبک و نحوه برخورد قرآن مرا تحت تاثیر قرار داد، و سپس نگاه آن به هستی، زندگی، آفرینش، و ارتباط میان خالق و مخلوق مرا به شگفتی آورد. من قرآن را خطابه ای مملو از بصیرت و بینش برای قلب و روح، بدون نیاز به هیچ مترجم (مفسر) و کشیشی یافتم.
سرانجام من حقیقت را دریافتم: فعالیت ارضاء کننده جدید من چیزی جز قبول مذهبی بنام اسلام، که می تواند سرچشمه آرامش برای من بعنوان یک مسلمان "فعال" باشد، نبود.
من یک ردای زیبای بلند و یک پوشش سر که شبیه لباس عرفی زنان مسلمان است خریداری کردم و در خیابان ها و محله هائی که روزهای پیشین با شلوار کوتاه، بیکینی، و یا با لباس کار "شیک" سبک غربی در آنها راه میرفتم، ظاهرشدم. اگر چه مردم، چهره ها، و مغازه ها همه همان ها بودند، اما یک چیز بطرزی چشمگیر و استثنائی متفاوت بود، من همان نبودم و نه آرامشی که من برای اولین بار در زن بودن تجربه کردم.
من احساس کردم که همه زنجیرها پاره شده اند و من بالاخره آزاد شده ام. من از چهره های حیرت زده جدید مردم، در مکانی که زمانی چهره هائی که پر از نگاه های شکارچی برشکار بود را تجربه کرده بودم، لذت می بردم. ناگهان یک بار از دوش من برداشته شد. من دیگر تمامی وقت ام را صرف خرید، آرایش، درست کردن موهایم، و تمرین بدنی برای خوش اندام شدن نمی کردم. سرانجام، من آزاد شدم.
من از حجاب رضایت داشتم، اما دیدن رو به افزایش زنان مسلمانی که از نقاب استفاده می کنند کنجکاوی مرا درباره نقاب برانگیخت. من نظر همسر مسلمانم را، که پس از اسلام آوردن با او ازدواج کردم، درباره گذاشتن نقاب و یا بسنده کردن به حجاب را جویا شدم. به نظر او حجاب در اسلام امری واجب است، در حالی که نقاب نیست. در آن زمان، حجاب من شامل پوشش سری که تمامی سر مرا بجز صورتم رامی پوشاند، و یک ردای سیاه بلند گشاد بنام "عبا" که تمامی بدن مرا از گردن تا نوک پا را می پوشاند، بود.
هیچ چیز مرا از تعویض بیکینی ام در ساحل جنوبی و زندگی پر زرق و برق سبک غربی ام با زندگی کردن در آرامش با خالقم و لذت بردن از زندگی در میان همنوعانم بعنوان یک شخص با ارزش، خوشحال نمی کند. بدین دلیل است که من استفاده از نقاب را انتخاب کرده ام، و تا پای مرگ از حق لاینفک ام برای پوشیدن اش دفاع خواهم نمود.
جذابیت زنان اولیه دلیل وجود انسان امروزی!! + عکس
![]()
بر خلاف نظریات پیشین در مورد از بین رفتن نئاندرتالها بر اثر مواجهه با هوش برتر انسان مدرن، دانشمندان دانشگاه آریزونا بر این باورند كه این انسانهای اولیه، خود از هوش بالایی به نسبت زمان خویش برخوردار بودهاند كه منجر به انقراض آنها شده است.
هوش و جذابیت زنان نئاندرتال باعث جفتگیری اجداد انسان كنونی با آنها شده كه در آخر حكومت بر زمین را به دست گرفتهاند. محققان در پی اجرای دادهها در مورد حیات انسانی در اروپا و آسیا طی آخرین عصر یخی در یك برنامه رایانهیی به این نظریه رسیدند.
نئاندرتالها و انسانهای مدرن برای هزاران سال در این زمان در كنار هم زندگی كردهاند تا زمانی كه نئاندرتالها در 30 هزار سال قبل منقرض شدند. طبق این پژوهش، در زمان جستوجوی غذا توسط دو انسان روی زمین، نئاندرتالها به آرامی توسط تعداد بیشتری از انسانهای مدرن، جذب شده و در آخر به عنوان یک جمعیت قابل تشخیص ناپدید شدند.
به گفته پرفسور جولیان ریل سالواتوره از دانشگاه كلورادو، این پیوند نژادی به معنی از بین رفتن نژاد نئاندرتال بوده و در حقیقت موفقیت این گونه منجر به انقراض آنها شده است. مایكل بارتون از دانشگاه آریزونا اظهار كرد: ما چارچوبهای نظری و روش شناختی طراحی كردهایم كه بازخوردهای سه سیستم تكاملی بیولوژیكی، فرهنگی و محیطی در آن گنجانیده شده است.
وی افزود: یكی از نتایج علمی جالب این پژوهش كه به بررسی تغییرات فرهنگی و محیطی در رفتارهای كاربری زمین پرداخته، نشان داده كه چگونه نئاندرتالها نه به دلیل برخورداری از تندرستی كمتر از دیگر انسانریختهای حاضر در آخرین عصر یخبندان، بلكه به دلیل پیچیدگیهای رفتاری مشابه آنها با انسان مدرن از بین رفتهاند.
نشستن صحیح کمترین فشار را روی ستون فقرات وارد می کند. ستون فقرات، مهم ترین بخش در حفظ سلامتی و ایستایی بدن، فرم طبیعی خود را حفظ کرده و در نتیجه مشکلات کمردرد و دردهای عضلانی کاهش می یابد.
یک پژوهش جدید نشان میدهد که افراد متاهل در طول چند سال ابتدای پس از ازدواج، نسبت به افراد مجرد مشابهشان با احتمال دو برابر بیشتر ممکن است چاق شوند.
به گزارش تایم آنلاین این بررسی که نتایج آن در ژورنال obesity منتشر شده است، به این قصد انجام شد که چگونگی تاثیر زندگی مشترک را بر وزن افراد تعیین کرد. پژوهشگران تغییرات وزن و وضعیت روابط میان ۶۹۴۹ نفر را در طول چند سال دنبال کردند، و یافتههای آنها نشان داد که افرادی که ازدواج میکنند، و همخانه میشوند،
با احتمال بیشتری چند کیلویی وزن اضافه میکنند. این پژوهشگران در دانشگاه کارولینای شمالی نشان دادند که زنان پس از یک سال زندگی مشترک با مردان در معرض افزایش احتمال اضافه وزن قرار می گیرند. هر مدت بیشتری از این زندگی مشترک می گذرد، احتمال افزایش وزن بیشتر میشود. در مورد مردان خطر چاقی تنها در بین سال اول و دوم زندگی مشترک اوج میگیرد.
اما علت این افزایش وزن چیست؟ این پژوهشگران در بخش دیگری از بررسیشان ۱۲۹۳ زوج را مورد پرسش قرار دادند. بر اساس یافتههای آنها زمان غذا خوردن در مورد افرادی که زندگی مشترک دارند نسبت به آنهایی که تنها زندگی میکنند، اهمیت بیشتری پیدا میکند و افرادی که قبلا به سالن ورزش میرفتند، ممکن است پس از ازدواج به همان اندازه قبل به فعالیت بدنی نپردازند.
و شاید هم زوجین پس از ماهها تلاش برای اینکه برای روز عروسی از لحاظ بدنی متناسب به نظر برسند، پس از ازدواج مدتی خود را رها میکنند. دانشمندان همچنین مدتهاست که دریافتهاند رابطه نزدیک با یک فرد چاق، چه به عنوان دوست یا به عنوان همسر، فرد را بیشتر در معرض چاقی قرار میدهد.
اما چگونه میتوان این چرخه را متوقف کرد؟ شاید با الهام گفتن از همان شخصی که شما را به این ورطه کشانده است. یک بررسی در دانشگاه کنکتیکت نشان داد که اگر یکی از زوجین در یک برنامه کاهش وزن شرکت کند، همسر او هم با وجودی که در این برنامه شرکت نکرده است،
حدود ۲٫۵ کیلوگرم کاهش وزن پیدا میکند. این پژوهشگران در ادامه بررسی خود سعی کردند به این سوال پاسخ دهند که آیات حمایت زوجین از یکدیگر می تواند به کاهش وزن هر دوی آنها کمک کند. بررسی مقدماتی ۱۶ هفتهای آنها بر روی ۲۰ زوج به این سوال جواب مثبت داد.
در یکی از موارد همسر حمایت کننده نسبت به فردی که مشارکتکننده اصلی در بررسی بود، وزن بیشتری کم کرد. البته چاق شدن پس از ازدواج یک پدیده غیرقابل پیشگیری نیست
و نباید باعث نگرانی زوجها شود. از طرف دیگر بررسیها نشان میدهند که ازدواج اثرات مفید خود بر سلامتی را هم ایجاد میکند، مثلا عمر طولانی تر و احتمال بیشتر ترک سیگار.
برنده و بازنده!
برنده کیست و بازنده چه کسی خواهد بود ؟!
برنده متعهد میشود.
بازنده وعده میدهد.
وقتی برنده ای مرتكب اشتباه میشود، میگوید: اشتباه كردم.
وقتی بازنده ای مرتكب اشتباه میشود، میگوید: تقصیر من نبود.
برنده بیش از بازنده كار انجام میدهد، و در انتها باز هم وقت دارد.
بازنده همیشه آنقدر گرفتار است كه نمیتواند به كارهای ضروری بپردازد.
برنده به بررسی دقیق یك مشكل می پردازد.
بازنده از كنار مشكل گذشته، و آن را حل نشده رها میكند.
برنده میگوید: بیا برای مشكل راه حلی پیدا كنیم.
بازنده میگوید: هیچ كس راه حلی را نمیداند.
برنده می داند به خاطر چه چیزی پیكار میكند و بر سر چه چیزی توافق و سازش نماید.
بازنده آنجا كه نباید، سازش میكند، و به خاطر چیزی كه ارزش ندارد، مبارزه میكند.
برنده با جبران اشتباهش، تاسف و پشیمانی خود را نشان میدهد.
بازنده می گوید : "متاسفم"، اما در آینده اشتباه خود را تكرار میكند.
برنده مورد تحسین واقع شدن را به دوست داشته شدن ترجیح میدهد، هر چند كه هر دو حالت را مد نظر دارد.
بازنده دوست داشتنی بودن را، به مورد تحسین واقع شدن ترجیح میدهد، حتی اگر بهای آن خفت و خواری باشد.
برنده گوش می دهد.
بازنده فقط منتظر رسیدن نوبت خود، برای حرف زدن است.
برنده از میانه روی و نرمش خود احساس قدرت میكند.
بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست گاهی از موضع ضعف و گاهی همچون ستمگران فرودست رفتار میكند.
برنده میگوید: باید راه بهتری هم وجود داشته باشد.
بازنده میگوید: تا بوده همین بوده و تا هست همین است.
برنده به افراد برتر از خود، احترام میگذارد و سعی میكند تا از آنان چیزی بیاموزد.
بازنده از افراد برتر از خود، خشم و نفرت داشته و در پی یافتن نقاط ضعف آنان است.
برنده گامهای متعادلی بر میدارد.
بازنده دو نوع سرعت دارد، یا خیلی تند و یا خیلی كند.
برنده میداند كه گاهی اوقات، پیروزی به بهای بسیار گرانی بدست می آید.
بازنده بسیار مشتاق برنده شدن است، در جایی كه نه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است.
برنده ارزیابی درستی از تواناییهای خود داشته و هوشمندانه از ناتوانی های خود، آگاه است.
بازنده از توانایی ها و ناتوانی های واقعی خود بی خبر است.
برنده مشكلی بزرگ را انتخاب می كند و آن را به اجزای كوچكتر تفكیك میكند، تا حل آن آسان گردد.
بازنده مشكلات كوچك را آنچنان به هم می آمیزد كه دیگر قابل حل شدن نیستند.
برنده می داند كه اگر به مردم فرصت داده شود، مهربان خواهند بود.
بازنده احساس میكند كه اگر به مردم فرصت داده شود، نامهربان خواهند شد.
برنده تمركز حواس دارد.
بازنده پریشان حواس است.
برنده از اشتباهات خود درس میگیرد.
بازنده از ترس مرتكب شدن اشتباه، یادگرفته كه اقدام به هیچ كاری نكند.
برنده میكوشد تا مردم را هرگز نیازارد، مگر در مواقع نادری كه این دل آزاری در راستای یك هدف بزرگ باشد.
بازنده نمیخواهد به عمد دیگران را آزار دهد، اما ناخودآگاه همیشه این كار را میكند.
برنده ثروت اندوزی را وسیله ای برای لذت بردن از زندگی می داند.
بازنده مال اندوزی را هدف خود قرار میدهد، بنابراین گذشته از میزان انباشت ثروت، هیچگاه نمیتواند خود را برنده محسوب كند، و هرگز برنده نمیشود.
برنده ترجیح می دهد كه، خود را مسئول شكست هایش بداند و نه دیگران را ولی وقت زیادی را صرف عیب جویی نمیكند.
بازنده شكست های خود را ناشی از، تبعیض یا سیاست می داند.
برنده معتقد است، ما با كارهای درست و اشتباه خود، سرنوشت خویش را تعیین میكنیم.
بازنده به قضا و قدر اعتقاد دارد.
برنده در چنین موقعیتی احساس میكند كه اعتبار خود را برای آینده تقویت می نماید.
بازنده از این كه بیش از آنچه می گیرد، بدهد، احساس میكند بازنده است.
برنده در هر شرایطی كه قرار بگیرد، آرامش و تعادل خود را حفظ میكند.
بازنده اگر از دیگران عقب بماند، تندخو و خشن میشود، و اگر جلوتر از دیگران باشد، بی احتیاطی میكند.
برنده میداند كه نارسایی های او جزیی از شخصیت وجودی اوست، در حالی كه می كوشد تا آثار ناگوار این نقایص را بزداید هرگز تاثیر آنها را انكار نمیكند.
بازنده از اینكه خود و یا دیگران به نقایص وی آگاهی یابند، هراسان است.
برنده در چنین شرایطی آزادانه، رنجش و آزردگی خود را بیان نموده، تخلیه ی احساسی میكند، سپس مساله را به فراموشی می سپارد.
بازنده هنگامی كه از دیگران بدرفتاری میبیند، خشم و ناخشنودی خویش را به زبان نمی آورد و زجر می كشد، و با انتقام گرفتن از خود، شرایط بدتری را پدید می آورد.
برنده میداند كه كدام تصمیم ها را به طور مستقل بگیرد، و كدام یك را پس از مشورت با دیگران حتی بازندگان اجرا نماید.
بازنده به "استقلال" خود می بالد، در حالیكه به واقع در حال خونسردی است. و به كار گروهی" خود می بالد، در صورتی كه در حال دنباله روی است، و اراده ای از خود ندارد.
برنده می داند كه هر قاعده ای در هر كتابی را می توان نادیده انگاشت جز یكی، "همانی كه هستی و میخواستی، باش"، تنها برگ برنده، در دنیا همین است.
بازنده فكر میكند كه برای بازنده شدن و برنده شدن قوانینی وجود دارد.
برنده روی پای خود می ایستد و از اینكه دیگران، به وی تكیه كنند، احساس تحمیل شدن نمی كند.
بازنده به كسانی كه از خودش قوی ترند، تكیه میكند و عقده های خود را بر سر افراد ضعیفتر از خویش خالی میكند.
برنده نسبت به فضای اطراف خود حساس است.
بازنده فقط نسبت به احساسات خود حساس است.
برنده در وجود یك آدم بد، خوبی ها را می جوید و روی همین قسمت كار میكند.
بازنده در وجود یك انسان خوب، بدی ها را می جوید. از این رو، به سختی میتواند با دیگران همكاری كند.
برنده در عین حال كه تعصبات خود را میپذیرد، تلاش میكند كه در هنگام قضاوت كردن بر این تعصبات غلبه كند.
بازنده منكر وجود هرگونه تعصب در خود است، و بنابراین در سراسر عمر، اسیر تعصبات خویش خواهد بود.
برنده هراسی ندارد از اینكه در یك موقعیت ضد و نقیض قرار گیرد، زیرا در افكارش خللی وارد نمی شود.
بازنده سازگار شدن با موقعیتهای ضد و نقیض را به كار شایسته ترجیح میدهد.
برنده بازی سرنوشت، و این حقیقت كه شایستگی ها را همواره پاداشی نیست، بی آنكه دیدگاهی بدبینانه داشته باشد، درك میكند.
بازنده بی آنكه بازی های سرنوشت را درك نماید، بدگمان است.
برنده میداند كه چگونه میتوان جدی بود، بی آن كه خشك و رسمی باشد.
بازنده غالبا خشك و رسمی است زیرا، فاقد توانایی جدی بودن است.
برنده آنچه را كه ضرورت دارد، با متانت لازم انجام می دهد، و توان خود را برای راه حل هایی ذخیره می كند كه، در آنها از حق انتخاب برخوردار است.
بازنده آنچه را كه ضرورت دارد، با حالتی اعتراض آمیز انجام می دهد، و هیچ توان و نیرویی را برای گرفتن تصمیمات اخلاقی مهم باقی نمی گذارد.
برنده ارزش های اخلاقی را، به عنوان تنها منبع قدرت حقیقی می شناسد.
بازنده چون در باطن، برای ارزشهای اخلاقی احترام اندكی قایل است، بیش از ظرفیت خویش در جهت كسب منابع قدرت بیرونی تلاش میكند.
برنده سعی میكند كه رفتارهای خود را براساس نتایج منطقی آنها قضاوت كند، و رفتارهای دیگران را، براساس قصد و نیت آنها ارزیابی كند.
بازنده رفتارهای خود را بر اساس قصد و نیت خویش و رفتارهای دیگران را بر اساس نتایج آنها ارزیابی میكند.
برنده دیگران را نكوهش می كند ولی آنها را می بخشد.
بازنده چنان بزدل است كه قادر به نكوهش دیگران نیست، و چنان حقیر است كه قادر به بخشیدن دیگران هم، نیست.
برنده پس از بیان نكته ی اصلی مورد نظرش، لب از سخن فرو می بندد.
بازنده آنقدر به صحبت ادامه می دهد، كه نكته ی اصلی را فراموش میكند.
برنده هر امتیازی را كه بتواند بدهد، می دهد جز این كه اصول بنیادی خود را فدا كند.
بازنده به خاطر هراس از دادن امتیاز به لجاجت خود ادامه می دهد، و این در حالی است كه اصول بنیادی اش رفته رفته از بین می رود.
برنده ضعفهای خود را به خدمت توانایی هایش می گیرد.
بازنده توانایی های خود را هدر میدهد، زیرا كه آنها را در خدمت ضعفهای خود به كار می گیرد.
برنده در برابر افراد سودمند و ناتوان، یكسان عمل میكند.
بازنده به تملق قدرتمندان پرداخته و ضعفا را تحقیر میكند.
برنده میخواهد مورد احترام دیگران باشد، اما ذهنش را درگیر آن نمیكند.
بازنده برای رسیدن به این هدف، دست به هر كاری میزند، اما سرانجام، با شكست روبرو می شود و به هدف اش نمی رسد.
برنده حتی زمانی كه دیگران وی را به عنوان یك خبره می شناسند، می داند كه، هنوز خیلی چیزها را نمیداند.
بازنده میخواهد كه دیگران او را یك خبره بدانند، و این نكته كه : "بسیار كم می داند" را، هنوز نیاموخته است.
برنده گشاده روست، زیرا كه میتواند بی آنكه خود را تحقیر كند، بر خطاهای خویش بخندد.
بازنده چون حتی در خلوت خویش، خود را پست و حقیر می شمارد، در حضور دیگران نیز قادر به خندیدن بر خطاهای خود نیست.
برنده نسبت به ضعفهای دیگران، غمخواری میكند، زیرا ضعفهای خود را درك نموده و آنها را پذیرفته است.
بازنده دیگران را به دلیل ضعفهایشان خوار و خفیف می شمارد، زیرا وجود ضعف در درون خود را، انكار نموده و پنهان میكند.
برنده هر كاری كه از دست اش بر آید انجام میدهد، و اگر سرانجام شكست خورد، به معجزه امید می بندد.
بازنده بدون آنكه كوچكترین تلاشی كند، به انتظار معجزه می نشیند.
برنده تا دم مرگ بیشتر از آنچه كه از دیگران میگیرد، می دهد.
بازنده تا پای جان از این توهم دست بر نمیدارد كه، "پیروزی" یعنی بیش از آنچه كه می دهی، بستانی.
برنده هنگامی كه می بیند راهی را كه در پیش گرفته است، با مسیر زندگانی او سازگار نیست، هراس از ترك كردن آن، ندارد.
بازنده "نیمه ی راهی" را در پیش گرفته و به آن، ادامه می دهد، و اهمیتی نمیدهد كه سرانجام به كجا منتهی می شود.
دختران 2 دسته اند : دسته اول آنهایی که زیبا هستند وفورا ازدواج میکنند و دسته دیگر آنهایی
که به دانشگاه میروند (شاو)
زن از این متأثر نمیشود که به او توجه کنید، بلکه تأثر او از این است که به او توجه کنید و بعد
از او دور شوید (تواین)
با زنان همانطور که با کودکان سر و کار دارید رفتار کنید ولی همانطور که با ملکه صحبت میکنید
با او سخن بگویید (وایلد)
کار زن افراط و تفریط است، اگه دوست بدارد از شدت محبت بی زار میشود و وای به حال
زمانی که دشمنی پیدا کند (ولتر)
از دستپخت زن تعریف کن تا در کنار اجاق خود را قربانی کند ( دیل کارنگی)
ازدواج کار خوبی است، ولی بهتر است این کار را انجام ندهید (سامبرست)
زن چون کراوات است، هم مرد را زیبا نگه میدارد هم حلقوم او را می فشارد (ویکتور هوگو)
در زندگی یک مرد 2 روز ارزش دارد : روزی که با زنی آشنا میشود و روزی که او را به خاک
می سپارد (ویکتور هوگو)
هرگاه میخواهید از کسی انتقام بگیرید او را به ازدواج ترقیب کنید (برنارد شاو)
راز از هر نوعی بر قلب زنان فشاری غیر قابل تحمل می آورد (پوشکین)
مردها آنچه را که می شنوند از یک گوش وارد و از گوش دیگر خارج می سازند، اما زنان
از 2گوش وارد و از دهان خارج می کنند (برنارد شاو)
زن با نگاه خود آتش می افروزد و بیهوده می کوشد تا با اشک خود آنرا خاموش کند (برنارد شاو)
گرانقیمتترین انگشتری های جهان، انگشتری نامزدی است، چون مرد پس از خرید آن تا آخر عمر
قسط میدهد (چگورا)
در برخورد با تازه عروس مردها به صورتش نگاه میکنند و خانمها به باسنش (دیکنز)
زنها فقط 2روز می توانند مردها را خوشبخت کنند، روز عروسی و روز مرگ (برنارد شاو)
زن، وقتی از یک حقیقت دفاع می کند منطقش بسیار ضعیف و قدرت اثباتش بی تأثیر است . ولی
اگر همین زن بخواهد از یک دروغ دفاع کند آن وقت کسی را تاب مقاومت در برابر او نیست (گالیله)
شوهری که بیش ازحد به پاکدامنی زن خود می بالد، احمقی است که بیش ازحد خود را فریب
می دهد (لاروشنوکو)
اشک، نیرومندترین ماده سیال روی زمین است (داوینچی)
اگر زنی عصبانی شد، یقین کنید که یک کار انجام نشده دارد و چاره اش در این است که
به عصبانیت تظاهر کند (دیکنز)
برای زن فقط یک بدبختی و مصیبت وجود دارد و او این است که حس کند کسی اورا
دوست ندارد (چاپلین)
اگر تله به دنبال موش برود، زن نجیب هم دنبال مرد (ضرب المثل سوئدی)
مردها را شجاعت به جلو میراند و زنها را حسادت (برنارد شاو)
و در آخر
ممکن است که از امواج دریا نجات یابید، ولی از دست زنها خیر
منزل بیل گیتس در مدینای واشنگتن«Medina-Washington» مشرف به دریاچه واشنگتن واقع شده و مساحت زمین آن بالغ بر ۵/۱۲ acre میباشد. بیل گیتس زمین این خانه را در سال ۱۹۸۸ به مبلغ ۲ ملیون دلار خرید و ساخت خانهاش حدود هفت سال به درازا انجامید و در سال ۱۹۹۵ بپایان رسید.از خصوصیات این منزل آنست که به محض ورود هر مهمان یک microchip به سینه او نصب میگردد که ارکاندیشن و الکتریسیته و سایر احتیاجات در محل سکونت مهمان، با سلیقه و خواست مهمان ، مرتبا بصورت اتوماتیک تنظیم میگردد. در ضمن تمام دکوراسیون و اثار هنری در قسمت اقامت مهمان مطابق با سلیقه شخصی مهمان بلافاصله تغیر میکنند و همیشه فقط نزدیکترین دستگاه تلفن به آن شخص زنگ میزند.سایر اطلاعات در مورد این خانه بدین شرح است :
مساحت این خانه ۵۰۰۰۰ متر مربع است.درسال ۲۰۰۵ قیمت این خانه ۲۰۰ ملیون دلار برآورد شده است.هر یک ازدستگیرههای درهای این خانه ۲۰۰۰ دلار ارزش دارد.زمانی در این خانه تعداد ۳۰۰ نفر به کار مشغول بودند که تعداد ۱۰۴ نفر انها در قسمتهای کامپیوتر و الکترونیک منزل کار میکردند.در تمام قسمتهای این خانه حتی درون دیوارهای سنگی دوربینهای مخفی کار گذاشته شده است.درختی که قبلا در زمین این خانه وجود داشت و مورد علاقه بیل گیتس میباشد مرتبا توسط کامپیوتر و سایر تجهیزات الکترونیکی مراقبت میشود و آب و کود و محیطش بصورت اتوماتیک کنترل میگردد.تصاویری از خانه و خودروی ثروتمندترین مرد جهاندر زیر زمین این خانه یکی از مجهزترین سالنهای سینما در جهان برای استفاده شخصی بیل گیتس و مهمانانش ساخته شده است.
هنگامی که او میخواهد به منزل مراجعه کند آب وان حمامش بطور اتوماتیک در وان ریخته میشود و حرارت آن مطابق با نظر او ثابت میماند.
"احمد ایراندوست" که پس از سالها فعالیت در خارج از کشور، زندگی در ایران را انتخاب کرده در مورد نحوه انتخابش بعنوان غول برره گفت: در زمان تولید سریال شبهای برره از طریق آقای حسن شکوهی و محسن چگینی به آقای مدیری معرفی شدم و ایشان هم این نقش را با توجه به جثه ام به من دادند، این اتفاق ورود من به سینمای ایران بود.بعد از آن در سریالهای دیگری حضور داشتم از جمله در چشم باد، دیدار، سریال مسافران و مختار نامه، همچنین در فیلم تلویزیونی جاسم به جبهه می رود نقش افسر عراقی را داشتم.ایراندوست در تشریح نقش خود در سریال مختارنامه خاطرنشان کرد: در این سریال من نقش هارون نعل بند را دارم که جزو یاران مختار است و ماموریت کشتن عمر سعد را دارد، اما در جنگ با نیروهای عمر به شهادت می رسد.
وی که حدود 10 سال در امارات زندگی کرده و بعنوان بادیگارد شیوخ عرب فعالیت داشته در بخش دیگری از این مصاحبه گفت: در سریال سالهای مشروطه بود که با آقای شریفی نیا آشنا شدم و ایشان برای بازی در اخراجیها مرا به آقای ده نمکی معرفی کرد. من در اخراجیهای 1 نقش فرمانده نظامیان را داشتم که بدلیل طولانی شدن فیلم نقش من و خانم مریلا زارعی حذف شد، با این حال آقای ده نمکی قول داد که در اخرجیهای 2 این موضوع را جبران کند و در این فیلم ایشان نقش فرمانده اردوگاه اسرا را به من دادند.
آیا میدانیدانسان سالانه بیش از 10 میلیون مرتبه پلک میزند
- ایا میدانید ۶۰٪ از ماهواره های جهان نظامی و ۴۰٪ بقیه غیر نظامی است
یکی از شگفتیهای ریاضی این است که وقتی عدد 111111111 را در خودش ضرب كنی، جواب خواهد شد: 12345678987654321
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی
دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال
عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است
دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج می گیرد
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند
عشق طوفانی و متلاطم است
دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت
عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی “فهمیدن و اندیشیدن “نیست
دوست داشتن، دراوج، از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را از زمین می کند و باخود به قله ی بلند اشراق می برد
عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند
دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد
عشق یک فریب بزرگ و قوی است
دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق
عشق در دریا غرق شدن است
دوست داشتن در دریا شنا کردن
عشق بینایی را می گیرد
دوست داشتن بینایی می دهد
عشق خشن است و شدید و ناپایدار
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار
عشق همواره با شک آلوده است
دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر
از عشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر می شویم
از دوست داشتن هرچه بیشتر، تشنه تر
عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق می کشاند
دوست داشتن جاذبه ای در دوست ، که دوست را به دوست می برد
عشق تملک معشوق است
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست
عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند
دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد و می خواهد که همه ی دلها آنچه را او از دوست در خود دارد، داشته باشند
در عشق رقیب منفور است،
در دوست داشتن است که:”هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند”
عشق معشوق را طعمه ی خویش می بیند
و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید
و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور می گردد
دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است
یک ابدیت بی مرز است ، که از جنس این عالم نیست
دکتر علی شریعتی